خلاصه داستان فرهاد و شيرين
خسرو پرويز ، شيرين را رها مى كند، خاطر شيرين غمگين مىشودخصوصا اينكه از جاسوسان شهر خبردار مى گردد كه پرويز بناى عشق و عاشقى بر شكر اصفهانى گذاشته است. شيرين تصميم مىگيرد از شهر خارج شود و در جايى دلكش و خرّم و سرسبز سكنى گزيند. خادمان و پرستاران شيرين نزهتگاهى دلنشين و پر طراوت در دشت بيستون مى يابند. شيرين پس از وداع با خادمان مشكوى خسرو از قصر خارج مىگردد و با ناراحتى تمام به دشت بيستون مى رود.
به دشت كه مى رسد تصميم مىگيرد قصرى زيبا بنا نمايد و استادىهنرمند را جست و جو مى كند. خادمان فرمان شيرين را اطاعت كرده دو استاد هنرمند مى يابند و به وصف شيرين مى پردازند. فرستادگان شيرين به استاد هنرمند ـفرهاد ـ پاداشهاى گران و سنگين نويد مى دهند و فرهاد كه هنرش را با زر نمى سنجد آشفته مى شود و مى گويد:
به ذوق كارفرما كار سازيم ز مزد كارفرما بى نيازيم
ديوان: 533
در پى توصيفهاى خادمان از شيرين، فرهاد نديده عاشق وى مىشود و خواهان برشمردن ويژگيهاىاخلاقى و رفتارى شيرين از جانب خادمان مى گردد. از آن طرف شيرين سر مست از باده، سوار بر اسب به تفرّج پرداخته برفراز پشتهاى گروه آشناى خويش را مىبيند. نزديك كه مى شوند از آنها مى پرسد كه آيا صنعت پيشه اى آورده ايد؟
آنان جواب مىدهند دو مرد كاردان آورده ايم كه در هنر طاق اند و مشهور آفاق. نخستين ايشان با وعده هاى زر فريفته نمى شود، صنعت خويش را با گنج برابر نمى داند و زر و سنگ در نظر وى يكى است.
شيرين مى گويد: حتما او ديوانه اىبيش نيست!
جواب مى دهند: نه تنها ديوانه نيست بلكه كسى چون او فرزانه نيست و بخاطر كارفرما به كار و صنعتگرى مى پردازد.
شيرين از هنرمند ماهر ـ فرهاد ـ مىپرسد: نامت چيست و از كدام سرزمينى؟
او جواب مىدهد: من مسكينى چينى ام و نامم فرهاد است، از خويش آزادم ليكن غلام توام.
شيرين لازمه وفادارى را دلى از آهن و جانى از سنگ معرّفى مىكند و فرهاد مى گويد كه دل و جان من جاى عشق است. سپس شيرين و فرهاد با هم به گفتگو مى پردازند. ناگهان نگهبانان از هر طرف مى رسند و اين دو دلداده خاموش مى مانند و حكايت نيم گفته مى ماند:
نواى عشقبازان خوش نوايى است كه هر آهنگ او را ره به جايى است
ديوان: 543
داستان نيمه تمام فرهاد و شيرين وحشى را ابتدا وصال شيرازىو سپس صابر شيرازى به پايان بردند.
:: بازدید از این مطلب : 141
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1